نگاه به پدیده فقر در قالب رویکرد متعارف یعنی دیدن فقر به مثابه محرومیت از درآمد، جلوههای گوناگونی از فقر را که مردم در عمل تجربه میکنند، نادیده میگیرد. حال آنکه اگر به فقر به مثابه محرومیت از قابلیت نگاه کنیم، در کنار دیدن فقر درآمدی، سایر ابعاد فقر را نیز مورد توجه قرار خواهیم داد. برای مثال در نگاه متعارف اگر فردی به قیمت ساعات کار بیشتر و قربانی کردن فراغت به پای کار، قدرت خرید خود را حفظ کرده و موقعیت خود را نسبت به خط فقر درآمدی بهبود دهد، فقیر محسوب نمیشود. حال آنکه این تلاش به قیمت از دست دادن سلامت فرد در بلندمدت، نداشتن وقت کافی برای اختصاص به خانواده، تفریح، سرگرمی، مسافرت، مشارکت سیاسی و اجتماعی، کاهش بهرهوری کاری فرد، تعالی فردی و نظایر آن تمام میشود. از نگاه توسعه انسانمحور، همه این موارد دارای ارزش ذاتی و اجزای یک زندگی باکیفیت است و محرومیت از آنها جلوههایی از فقر و محرومیت و ناآزادی است. به بیان دیگر، بر اساس تحلیلهای استاندارد و متعارف موضوعات درآمد و فراغت، فرد میتواند بین ساعات کار و فراغت، جانشینی انجام دهد تا میزان درآمد و در نتیجه مطلوبیت خود را افزایش دهد. البته برای حفظ سطح معینی از مطلوبیت، حصول مطلوبیت بیشتر درآمد معادل مطلوبیت کمتر از زمان فراغت خواهد بود. از طرفی بر اساس نگرش قابلیت، در صورتی عایدات و خروجیهای فرد (مانند درآمد او) ارزشمند هستند که نتیجه انتخابهای او باشند و نه حاصل جایگزینی به اجبار زمان فراغت با زمان اشتغال، به دلیل گریز از فقر و محرومیتهای درآمدی و به بهای از دست دادن فرصتها و قابلیتهای فرد.
به عبارت دیگر، از دیدگاه نظری، مطلوبیتگرایان با تکیه بر دیدگاه مرسوم در حوزه اقتصاد رفاه «میزان برخورداری فرد از رفاه را با مطلوبیت او که همانا تحت تاثیر میزان درآمدش است، ارزیابی میکنند». در این نگاه میزان درآمد و نه محل آن مدنظر است و در حقیقت بین کار و فراغت یک دوگانگی در نظر گرفته میشود. کار کردن به واسطه دستمزدی که در بازار تعیین میشود، راهی است برای خریداری کالا و خدمات در بازار؛ و فراغت، هزینه-فرصتی است برابر با کالاها و خدماتی که به خاطر کار نکردن، از آنها چشمپوشی شده است. این دیدگاه هنگام جانشین کردن ساعات بیشتری از فراغت با کار، ادعا میکند که هزینه-فرصت فراغت همان دستمزدی است که فرد به ازای هر ساعت کار اضافه به دست میآورد.
فقر به مثابه محرومیت از قابلیت...ادامه